به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، در این نشست علی لطیفی با طرح این پرسش اصلی که «چرا بخشی از محتوای آموزشی ما از نظر جامعه محتوای غیرمفید تلقی میشود؟» به چرایی این موضوع پاسخ گفت و افزود: در حالی که برخی از دلایل به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی باز میگردد، بخشی نیز مربوط به کلیت نظام آموزش و پرورش و بخش دیگر نیز به عوامل و زمینههای کلان فرهنگی و اجتماعی مربوط است.
تغییرات ساختاری متناسب با تحولات جامعه
وی در پاسخ به پرسش فوق، چهار دلیل از مجموعه دلایل قابل طرح را تشریح کرد و گفت: نخست اینکه از زمان تالیف غالب کتابهای درسی کنونی، زمان زیادی میگذرد و تحولات اجتماعی و همچنین فهم نخبگانی، شاهد تغییرات زیاد و سریعی بوده، ولی به رغم این تحولات، کتابهای درسی تغییرات اصلاحی داشته است و نه تغییرات ساختاری متناسب با تحولات جامعه. اصلاح تا حدی مقدور و قابل قبول است ولی بیش از آن نیاز به تغییر ساختاری است و البته برای تغییر ساختاری، نیازمند برنامهای برای چنین تغییری هستیم. یکی از اقدامات اشتباه در دورههای گذشته در تالیف برخی کتابهای درسی، بدون برنامه بودن این تألیفهاست که به انسجام برنامه درسی لطمه زده و میزند و این روش؛ روش معقولی نیست. برای تحول اساسی، باید ساختار جدول عناوین و ساعات دروس نیز در چارچوبی متفاوت، بازنگری و بازطراحی شود. در دوره جدید، در حال نهاییسازی طرح کلانی هستیم که در ضمن آن، منظومهای از این بازنگریها و بازطراحیها در بازه زمانی معقول و با جدول زمانبندی قابل پیگیری، صورت بپذیرد.
لطیفی دومین دلیل چرایی ناسودمندی بخشی از محتوای آموزشی را ابهام در فهم بنیادین هویت و غایت آموزش عمومی دانست و افزود: این مسئله از ابتدای شکلگیری نظام آموزش عمومی در ایران، دچار نوسان بوده که غایت نظام آموزش عمومی دقیقاً چیست؟ آماده کردن کودک برای زندگی شخصی بهتر؟ گزینش تخصیص موقعیتهای شغلی جامعه؟ آماده کردن برای ورود به نظام آموزش عالی؟ جامعه پذیری؟ و یا ترکیبی از این موارد؟ و اگر ترکیب است، این ترکیب در چه نسبتی صورت میپذیرد؟ ابهام در این مسئله، باعث شده که معیار ما برای ساختاربندی آموزش عمومی و گزینش محتوا در آن و معنای نافع بودن آن، با ابهامهایی مواجه باشد.
معیار ما برای سودمندی و ناسودمندی محتوای آموزشی چیست؟
لطیفی ابهام در معیار سودمندی و ناسودمندی علم در محتوای کتابهای درسی را به عنوان سومین دلیل از دلایل عدم توفیق عملی در تأمین محتوای نافع در بخشهایی از برنامه درسی برشمرد و گفت: اینها پرسش هایی است که کمتر به آن توجه شده و پاسخ به آنها، توان علمی و تخصصی خاص خود را میخواهد. در کشور ما، حوزههای مطالعاتی آموزش موضوعی (مانند آموزش تاریخ، آموزش ادبیات فارسی، آموزش علوم و …) نیازمند تقویت بیشتر هستند تا فقط متمرکز بر رویکردها و روشهای یادگیری اختصاصی هر یک از این موضوعات نباشند، بلکه به مسائل کلانتری از این دست هم توجه کنند. ما در زمینه معیارگذاریهای دقیق فایدهمندی در موضوعات، مقاطع و رشتههای مختلف، نیازمند تأملات و بررسیهای تخصصی بیشتر هستیم و سعی خواهیم کرد بخش زیادی از نشستهای تخصصی پیش رو را معطوف به این نیاز کنیم.
وی چهارمین دلیل برای چرایی ناسودمندی محتوای درس را اینگونه تشریح کرد: ذهنیت ریشهدار نگاه رشتهای به آموزش عمومی در کشور چهارمین دلیلی است که باعث شده محتوای آموزشی کاربردی ناظر به نیازهای زندگی در اولویت کمتری قرار بگیرد. در اسناد تحولی سرخطهای خوبی برای اصلاح این رویکرد مطرح شده است که نگاه چند ساحتی و یکپارچه از آن جمله است. در همین راستا، تمرکز روی شایستگیهای مشترک و فراحوزهای همانند تفکر و هویت اسلامی-ایرانی به عنوان یکی از مهمترین بسترهای وحدتبخش حوزههای تربیتی و یادگیری، از راهکارهای گریز از نگاه رشته محور است که در دوره جدید برنامهریزی در سازمان، مورد توجه ویژه است.